كوه و زلزله

ساخت وبلاگ
‍ ✔️جغرافیای خودم✍️سهند ایرانمهرویلیام استایرن در کتاب «ظلمت آشکار، خاطرات افسردگی»، بازگشت به مکانی را که در گذشته تجربه شده است، نوعی احساس تالم‌برانگیز می‌داند، زیرا این احساس را القاء می‌کند که بعد از کلی تقلا به جای نخست، برگشته‌ای.من اما هر وقت به ده آباواجدادم می‌آیم، در آرامش محض‌ام. تمام موقعیت‌های رمانم که این روزها در انتظار انتشار آن هستم در همین‌جا اتفاق میفتد و عجیب اینکه حالا هربار که از هیاهوی شهر به سکوت اینجا می‌گریزم، انگار که وارد بُعد چهارم و جزیی از رمانم شده‌ام نه یک موقعیت عینی جغرافیایی.دهه چهارم زندگی، دهه عجیبی است و تجربیات دهه اول، برای آدم بازخوانی و عمیق‌ می‌شود. آرامش، معنای دیگری پیدا می‌کند. مدتها فکر می‌کردم که آن «روح اجداد» در عرفان سرخپوستی، سوتفاهمی است که آنها برای توجیه آرامش در سرزمین‌ اجدادی‌شان، دچارش شده‌اند.کمی بعد توضیح «کریستوفر همیلتن» در کتاب «فلسفه‌زندگی» برایم جالب آمد: «سلت‌های عصر آهن در اروپای مرکزی، معتقد بودند احساس آرامش در مکان‌هایی که نیاکان‌مان در آنجا زیسته‌اند به این دلیل است که روح متوقف آنان در آن نقطه، تنها زمانی احساس درک‌شدن می‌کند که ما در آن مکان‌ها توقف و رنج و شادی آنان را مرور کنیم، آنگاه آنان آرامش خود را با ما به اشتراک می‌گذارند».همه اینها شاید درست باشند شاید هم نباشند. مهم این است که من در اینجا آرامش دارم. اینجا زادگاه من نیست اما پدرم و پدرش و همینطور بگیر تا تباری گمشده در تاریخ همه در اینجا تنفس کرده‌اند. مهم‌تر از همه چیز این است که به قول اخوان «در رگ‌های من خون رسولی یا امامی نیست نیز خون هیچ خان و پادشاهای نیست» و‌ در این «بی‌فخر بودن‌ها گناهی نیست» اما از این یقین، مهمتر هم هست. یقین به این كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1402 ساعت: 15:46

معلم ، پرچمدار مهر است و مهربانی او که میسوزد تا بسازد میسازد تا بنوازد نت به نت الفبای عشق را امروز و یک روز نه . هر روز ، روز معلم است آن که با خون دلش درس شقایق میدهد .او که با صبر ، بر هر سطر ، شور و شادی را تدوین میکند و با مهر وجودش مهربانی را تبیین و با لبخندش ، زیبایی را تزیین با لحن جانبخش خود عطوفت را تلقین . و چه زیباست نقش سپید خط معلم ، بر تخته سیاه ، آن هنگام که صیقل میدهد و جلا می‌بخشد زنگار ذهن دانش آموزش را . و ترسیم آینده ای سبز برای جویندگان گنج دانش . یک روز نه . هر روز روز معلم است . و معلم مقدس است . میسوزد و میسازد . میسازد و به اوج میرساند .امروز نه ، یک روز نه . هر روز روز معلم است . معلم روز ندارد . معلم خود خالق روزهایی ست چون زلال چشمه سار چون نسیم نوبهار چون سکوت کوهسار بزرگداشت مقام معلم ، امروز و هر روز خجسته باد .#ابراهیم_ذوالفقاری ۵ اکتبر روز جهانی معلم بر معلمین و اساتید بزرگوار همشهری مبارک باد كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1402 ساعت: 15:46

رقص‌ابربارش‌ برففتادن‌قطره‌ای آبدر ارتفاع‌ بر رویغنچه‌ای‌نوشکفتهپروازِ پروانه‌ای‌ نوبالخروج جوجه‌ای‌از پوسته‌ی..آرام، آرامذوبِ‌ برفو جاری‌شدن‌ آبپرواز سنجاقکخرمَن‌زدن‌چغولدر ارتفاعو دیده‌بانی‌ بر لانهآواز،سمفونی‌برگ‌رنگارنگبا‌ وزش‌ باد پاییزیصدای‌"سم" کِلِ‌کوهیبر صخره‌سنگی‌درتنگ‌"شکار چری"صدای‌ کبک(کوگ) مستدره‌یِ‌چِلِه‌گَهوز، وز بال‌ گازرینکوچ‌ پرستوو لانه‌ سازیبر‌ تیرِ سقف‌خانهحسین نظری فرد«مهرماه‌۱۴۰۲» كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1402 ساعت: 15:46

سرلشکر صفوی با تاکید بر نقش بی بدیل شهید مهدی باکری در دفاع مقدس خاطرنشان می کند: شهید باکری در سال 59 به جبهه های جنوب و به کربلای خوزستان آمد. آن زمان آقا مهدی باکری همراه حسن شفیع زاده به پایگاه منتظران « شهادت» آمدند. البته در آن زمان آبادان در محاصره دشمنان بعثی بود و امام بزرگوار فرمان شکست حصر این شهر را در 14 آبان سال 59 صادر نموده بودند. از آنجا که رفتن به آبادان از راه زمینی ممکن نبود مهدی باکری و حسن شفیع زاده برای رفتن به آنجا تصمیم گرفتند با لنج واز طرف بندر ماهشهر به آن منطقه بروند!!پ.ن:دقیقا در همین تاریخ که سرلشکرصفوی بیان می کند، این دو نفر روزی وارد سپاه برازجان در ساختمان کمارنجی شدند و در آنجا شب را به سر بردند وصبح که شد نمازخواندند و به من گفتند ما دو نفر از تهران آمده ایم و قصد رفتن به آبادان را داریم، اما لباس نظامی نداریم.دو دست لباس خاکی نو تن نکرده داشتم و به آنها تقدیم کردم. با من خداحافظی کرده و رفتند. در آن شب من پاسبخش و هم مسوُل شب بودم و بسیار آنها را مورد احترام قرار دادم و به من علاقخ خاصی پیدا کردم. یادشان بخیر و روحشان شادخوشا به سعادتشان و راهشان مستدام.محمد علی پور كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 48 تاريخ : شنبه 8 مهر 1402 ساعت: 14:45

طنز اما واقعیسال 80 بعد از مشکلات با شرکت نفت، جهت یک سری مشکلات از طرف حراست نفت گچساران احضار شدم. محض احتیاط یک نفر آدم هیکلی همراه خودم بُردم.وارد اداره شدم و رفتم در اتاق رئیس و روبروی آقای رئیس نشستی. چای، بیسکویت و میوه و هر چه می آوردند اول می گذاشتند جلو همراهم و بهش می گفتند: آقای علیپور. خوش آمدی و یا آقای علیپور ... جریان این جور بود و به خیر گذشت و حل و فصل شد و انشاءالله ّبه جهت درایت و مدیریت که دروصف شما شنیده ایم و از حالا به بعد مشکلی پیش نخواهدآمد. جنابعالی در منطقه ما خیلی معروف ومشهور شده ای و شما یه استارتی برای ولایت تان زده ای که کمتر کسی جرات این حرکت را دارد و ازحالا به بعد هرچه بخواهند موافقت خواهد شد.در این میان نه من می گفتم علیپور منم و نه همراهم میگفت من علیپور نیستم وهرگزهم متوجه نشدند علیپور واقعی کیست كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 47 تاريخ : شنبه 8 مهر 1402 ساعت: 14:45

بنام خدا . به بهانه هفته دفاع مقدس .نسل انتقالی به پایان راه نزدیک می شود:نسل رو به اتمام و پر ماجرای ما،نسل تربیت شده در قبل از انقلاباگر متوسط سن رزمندگان دفاع مقدس را ۲۳ سال در نظر بگیریم و سال ۶۳ را متوسط هشت سال دفاع مقدس محاسبه کنیم، سن متوسط بازماندگان دفاع مقدس (رزمندگان، جانبازان و آزادگان) در سال۱۴۰۲ باید عددی حدود ۶۰ تا ۶۲ سال باشد و البته آسیب های روحی و جسمی وارده به این افراد، آنان را مشابه پیرمردانی ۷۰ تا ۸۰ ساله (بسته به نوع و شدت آسیب های روحی و جسمی) نشان می‌دهد.دیگر خبری از والدین شهدا نیست و تقریبا پدران و مادران شهدا به آخرای خط رسیده و جمعیت بسیاری از آنان به فرزندان شهیدشان پیوسته اند.آرام آرام جانبازان، ایثارگران و رزمندگان بار و بندیل سفر را می بندند تا به رفقای آسمانی خود بپیوندند و تقریبا هر روزه در هر کوی و برزنی صدای لا اله الا الله را برای تشییع این خون داده ها و خون دل خوردها می شنویم.تا ده سال آینده، اگر خبرنگارانی هوس مصاحبه و گفتگو با یکی از رزمندگان زنده مانده از جنگ و دفاع مقدس را داشته باشند باید شهر به شهر، کوی به کوی و دیار به دیار، روزها و ماهها، بگردند، تا شاید بتوانند یک کهنه سرباز پیر و فرتوت، که نای سخن گفتن ندارد را پیدا کنند تا مصاحبه ای نمایند.ما بی‌ نظیرترین نسلیم، ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سنتی و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مدرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشته‌ایم نسلی بی‌نظیریم.نسلی هستیم که هم خانواده‌ی پرجمعیت را تجربه کردیم و هم خانواده کم جمعیت تک فرزندی را دیدیم .نسلی هستیم که عمو، عمه، دایی و خاله برایمان بسیار پررنگ بود و نسلی را دیدیم که کم‌کم با آن غریبه شدن .نسلی هستیم که همسایه و هم محله‌ای بخش مهمی از كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 45 تاريخ : شنبه 8 مهر 1402 ساعت: 14:45